چند نکته مهم در مورد الگوریتم مرغ مگس خوار

چند تا نکته وجود دارد که شاید خیلی هم ساده باشد ولی شاید ما اصلا رعایتش نمی‌کنیم. ابتدا باید بگویم ما وقتی می‌خواهیم یک محتوایی را بنویسیم یا آن کارشناس محتوایی که می‌خواهد بنویسد باید با چه دیدی بیاید این کار را انجام دهد.

1. آشنایی با کلمات هم خانواده کلمه کلیدی اصلی

یک زمانی هست که شما مثلا می‌خواهید راجع‌ به یک فوتبالیست بنویسید، قطعا نیاز است که بروید نگاه کنید، راجع‌به آن فوتبالیست چه چیزهایی، چه کلمات کلیدی جستجو می‌شود. در واقع می‌شود گفت که کلمات کلیدی هم خانواده‌اش چه چیزهایی هستند. مثال می‌زنم، مثلاً فرض کنید وقتی شما می‌خواهید راجع‌ به یک فوتبالیست بنویسید، البته من چون خیلی فوتبالی هستم مثال فوتبال را زدم!

می‌روید جستجو می‌کنید و می‌بینید که این فوتبالیست یک اسم مستعار دارد. اسم دیگری که کمتر شناخته شده است ولی به این نام هم به دلایلی صداش میزنن. یا مثلاً فرض کنید که راجع‌ به همسرش جستجو می‌شود. راجع‌ به کودکی‌اش جستجو می‌شود. مثلاً راجع‌ به یک‌ سری تکنیک‌ها که شما هیچ اطلاعاتی ندارید

حال شناخت این کلمات هم خانواده چه تاثیری دارد؟

همین طور که بالا گفتیم الگوریتم گوگل به دنبال محتوایی میگرد که به سرچی که از یک شخصی می‌شود بسیار نزدیک باشد. حال شما با استفاده درست از کلمات هم خانواده در متن به گوگل نشان می‌دهید که محتوای شما نسبت به محتوای دیگران به چیزی که یک شخص سرچ می‌کند مرتبط تر است و در نتیجه گوگل در رتبه بندی شما را نسبت به محتوای دیگر در اولویت قرار می‌دهد.

اشتباهی که نباید انجام داد

بعنوان مثال یک مقاله را جلوی خودتان گذاشتید و می‌خواهید ترجمه کنید، فقط همان را ترجمه می‌کنید و عینا در وب‌سایت‌تان می‌گذارید‌. و نه  در آن مقاله اسم مستعارش گفته شده، نه راجع‌ به همسرش گفته شده، نه راجع‌ به بچه‌اش گفته شده، نه راجع‌ب ه داستان کودکی‌اش گفته شده. یک مقاله خیلی جذابی هم هست ولی شما از کلمات هم خانواده استفاده نکردید.

بعد می‌بینید که یک سایت دیگری هست که عینا یک مطلبی شبیه شما یعنی با همان موضوع نوشته ولی خیلی تکمیل‌ تر از شما است. حتی نتیجه‌اش بالاتر از شما هم هست. شما هیچ‌وقت هم نمی‌توانید به آن برسید، به دلیل این که فقط نسبت به شما از کلمات مرتبط تری استفاده کرده است و مقاله یک ساختار مرتبط به هم دارد.

در نتیجه

استفاده درست از ابزار‌هایی که به شما کمک می‌کند با هم خانواده های کلمات کلیدی خود آشنا شوید و حتی آشنایی درست با محتوا هایی که کلمات هم خانواده دارند اهمیت زیادی دارد که می تواند اولین قدم شما باشد

2. کاربری که به سایت شما می‌آید جای دیگری نرود

دومین کاری که می‌توان انجام داد، که دوباره به همین کار اولی مربوط می‌شود این است که کاربری که به سایت شما می‌آید جای دیگری نرود یعنی آنقدر ما بیاییم دنبال هم‌ خانواده‌ها بگردیم و آن مطلب‌مان را کامل کنیم که کاربر بیشتر در سایت بماند. و  به‌ نسبت نرخ پرش کمتری داشته باشد. در کنارش هم حتی برود مطالب دیگر را هم ببیند‌. همه‌ی این‌ها به این کمک می‌کند که درواقع این الگوریتم مرغ مگس خوار سایت من را بیشتر درک کند. از زوایای دیگر به آن نگاه کند.

استفاده درست و به جا در متن از کلمات کلیدی

این که شما در یک متن بیش از اندازه از کلمات کلیدی خود هم استفاده کنید، می‌تواند تاثیر عکس بگذارد، زیرا کاربر هر چقدر هم از طریق کلمه کلیدی جذب شده باشد تکرار مداوم آن باعث می‌شود برایش خسته کننده به نظر رسد زیرا کاربر به دنبال اطلاعات از آن کلمه است نه خود کلمه کلیدی.

مثلاً من می‌خواهم با عبارت مَسکن یا مُسکن درد بالا بیایم بعد در متن می‌گویم: بله یک مُسکن درد به اسم فلان داریم که مُسکن دردی است که خیلی کمک می‌کند به درد!

کاربران نیاز به اطلاعات از کلمه کلیدی دارند

استاده مدام از کلمات کلیدی برای کاربر جالب نیست. و این را دقیقا مرغ مگس‌خوار هم متوجهش می‌شود. زیرا تولید همچین محتوایی اصلا تنوع ندارد، دوما که کاربری که به سایت آمده از سایت می‌رود، راحت سایت را ترک می‌کند‌. پس همه‌ی این‌ها دست به‌ دست هم می‌دهد که دیگر آن کاربر به سایت شما برنگردد، یا همان لحظه سایت را ترک کند. هرچقدر هم که شما UI خوبی داشته باشید، سرعت خوبی داشته باشید، شما اصل داستان را که محتوای سایت است را خوب کار نکردید. بعد حالا هرچقدر هم بروید روی Back Link دادن کار کنید، احتمال اینکه محتوا شما دیگر بالا بیایید خیلی کم می‌شود. چون شما مفهوم را به آن معنا نرساندید و انگار دارید با ربات صحبت می‌کنید.

3. زبان‌های نشانه گذاری

یک نکته‌ی دیگر هم به شما بگویم شاید خیلی جالب باشد. این هم باز به نوعی به این الگوریتم مربوط است. یک زمانی است که شما می‌خواهید یک Keyword را جستجو کنید، یعنی گوگل به شما یک‌سری نتیجه نشان می‌دهد اما اول می‌آید به شما پاسخ هم می‌دهد. این خیلی جالب است.

چون در این حوزه کار کردم به شما می‌گویم، مثلا یک پرنده‌ای به اسم مرغ عشق را جستجو می‌کنید. احتمالا با این پرنده آشنا هستید. عمر مرغ عشق را جستجو می‌کنید. قبل از اینکه برای شما یک‌سری وب‌سایت بیاورد، به شما می‌گوید ۵ تا ۱۰ سال. اصلا دیگر نیاز نیست شما وارد صفحات دیگر بشوید. چون شما فقط می‌خواهید یک جواب بگیرید، یک جواب یک خطی و حتی یک کلمه‌ای‌. این هم دوباره از همان مرغ مگس‌خوار ریشه می‌گیرد به این دلیل که خب گوگل رفته یک‌سری وب‌سایت‌های خیلی خوب را بررسی کرده است.

احتمالا در ایران بهترین وب‌سایتی که ما باید داشته باشیم ویکی‌پدیا است. ویکی‌پدیای فارسی که به آن اعتماد داریم. این را بررسی می‌کند و مثلا در مطالبش نوشته مرغ عشق ۵ تا ۱۰ سال عمر می‌کند. بعد وقتی شما این را جستجو می‌کنید درست است که شاید ویکی‌پدیا را لینک اول یا دوم بیاورد اما اولین چیزی که برای شما می‌آورد همان ۵ تا ۱۰ سال است.

پاسخ گوگل به شما قبل از این که در وبسایتی وارد شوید

یعنی آن محتوا را درک کرده است. فهمیده که شما «عمر» که می‌گویید یعنی چی. لازم نیست که بگویید مرغ عشق چند سال باید عمر کند، همین ۳ تا کلید واژه برای آن کافی است. وقتی که شما این را جستجو می‌کنید دیگر به شما نتیجه نهایی را نشان می‌دهد،  انگار رفتید با یک نفر صحبت کردید.

من باید چی بنویسم که در نتیجه‌های بیشتری بالا بیایم.

جستجوی گوگل به این سمت می‌رود که با کمترین کلمات کاربر را به بهترین نتیجه برساند! البته این چیزی که می‌گویم دیشب اتفاق نیفتاده و خیلی وقت است که اینطور است ولی خب هر روز بهبود داده می‌شود. قطعا در همه‌ی کلمات کلیدی، همه‌ی عبارات شما جستجو می‌کنید به این نتیجه‌ها نمی‌رسید ولی خب بعضا اگر خیلی اهل جستجو باشید مثل من می‌توانید وجود الگوریتم مرغ مگس خوار را در اکثر جستجوهایتان براحتی حس کنید و کسی هم که خوب جستجو کند از آن طرف خوب می‌تواند متوجه بشود که من باید چی بنویسم که در نتیجه‌های بیشتری بالا بیایم.

من اگر می‌خواهم راجع‌به به یک موضوعی بنویسم مثلا همین یک کلمه‌ی کلیدی خاصی را، بیایم در کنارش تمام هم‌خانواده‌هایش را بررسی کنم و ببینم که چقدر جا دارد که آن محتوا کامل تر و از موضوعات مختلف مرتبط بهره بگیریم برای جامع بودن محتوا.