قطب نمای استراتژی کارآفرینی
فهرست مطالب
- 1 استراتژی کارافرینی
- 2 کارآفرینی تقلیدی
- 3 کارآفرینی استراتژیک چیست؟
- 4 ایده پردازی شروع کارآفرینی
- 5 کارآفرینی استراتژیک چیست؟
- 6 وظیفه اصلی یک کارآفرین انتخاب کردن است
- 7 4 بعد اصلی که یک کارآفرین باید به آن توجه کند
- 8 فرق میان استارت آپ ها و کمپانی ها در استراتژی کارآفرینی
- 9 قطب نمای استراتژی های کارآفرینی
- 10 آشنایی با 4 جهت قطب نمای کارآفرینی
- 11 1 ایجاد یک زیر ساخت جدید
- 12 2 رقابت مستقیم با کمپانی های موجود
- 13 3 استراتژی خلق ارزش
- 14 4 استراتژی معماری یک کسبوکار
استراتژی کارافرینی
کارآفرینی و استراتژی کارآفرینی مسیری روشن در جهت رشد و آگاهی بیشتر شما عزیزان است که با محوریت آموزش از زاویه دید کارآفرینی تقدیم میشود. به امید این که چراغ راهی باشد در مسیر برداشتن چالشهای کسبوکار و کارآفرینی شما صاحبان مشاغل مختلف.
کارآفرینی تقلیدی
دوستان عزیز جهانی شدن و تغییرات ناشی از آن باعث الزام سازمانها به نوآوری و کارآفرینی شده است. به همین دلیل ضرورت اتخاذ روشهای مختلف بر اساس تکنیکهای فکری خردمندانه یا به عبارتی استراتژیهای هدفمند وجود دارد. استراتژی کارآفرینی مبتنی بر شناخت فرصتها، منابع و مهمتر از همه چگونگی انجام کارهای صحیح و چگونگی اجرای صحیح روشها تحت مدیریت ریسک پذیر و نوآور تدوین میشود. از طریق توجه به ابعاد نوآور بودن و ریسک پذیری و ابتکار عمل محقق میشود. پس اگر میخواهید بدانید که استراتژیهای کسبوکار چطور تعریف میشوند و اگر تمایل دارید برای کار خودتان استراتژی جدید طراحی کنید، در ادامه این مقاله همراه ما باشید.
کارآفرینی استراتژیک چیست؟
مطلب را از تعریف کارآفرینی شروع میکنیم و بعد بیاییم به استراتژی کارآفرینی برسیم. در واقع همانطور که اطلاع دارید فرآیند طراحی، ایجاد و اجرای کسبوکار جدید را کارآفرینی میگویند و کسی که معمولاً این کار را انجام میدهد اسم کارآفرین را به او میدهیم.
معمولاً کارآفرین فردی است که با شناخت فرصت تجاری و جذب سرمایه و استعدادها و هماهنگی سایر منابع سعی میکند کسبوکار را به یک سودآوری برساند. معمولاً شروع این اتفاق از یک کسبوکار کوچک اتفاق میافتاد. کارآفرین میتواند مولفههای بسیار زیادی داشته باشد. ویژگیهای فردی و خاصی را باید داشته باشد تا بتواند کسبوکار را به یک هدف برساند. در واقع مهمترین ویژگی کارآفرین باید خواستن و انگیزه بسیار زیادی در راستای موفق شدن باشد. کار کردن سخت، مایل بودن و متبحر بودن در کاری که انجام میدهد، تمرکز بر حوزه کاری، فشار آوردن به خودش در راستای هدفش، خدمت کردن به مشتری، کلاً ایده پرداز بودن و پایداری در راستای هدفش شاید خصیصه خیلی مهمی است که کارآفرین بتواند یک کسبوکار را به اهداف مورد نظر برساند. اما همانطور که میدانید برنامه ما تعریف ویژگیهای کارآفرین نیست و تمرکز ما روی استراتژی کارآفرینی است.
ایده پردازی شروع کارآفرینی
معمولاً کارآفرینی از یک ایده شروع میشود. یک فرد تلاش میکند که یک کسبوکار را راهاندازی کند. این نیازمند این است که بتواند در راستای رقابتی که امروز وجود دارد استراتژی درستی را انتخاب کند. معمولاً یک کسبوکار و کارآفرینی از یک ایده شروع میشود و اولین چیزی که به ذهن کارآفرینهای عزیز میرسد سعی میکنند شروع کنند و وارد بازار شوند.
انجام دادن مهم ترین مسئله است ولی درست انجام دادن آن، از انجام دادن مهم تر است
کلیت این موضوع خیلی درست است. همانطور که ریچارد برانسون میگوید کلا اگر میخواهی کارآفرین باشی فقط شروع کن و انجامش بده! ولیکن این به عنوان یک پارامتر اولیه خیلی درست است و شاید بتوانم بگویم تمام مسیر را با این میتوان راه برد، ولی خوب است که در بازار رقابتی امروز به یکسری از پارامترها توجه شود که بتواند انتخابهای هوشمندانهتری توسط آن فرد و آن گروه کارآفرین اتفاق بیفتد که بتواند مسیر بهتری قدم بردارند. یعنی صرفاً انجام دادن یک کار، انگیزه و شروع کردنش خیلی کمک میکند اما کافی نیست.
کارآفرینی استراتژیک چیست؟
استراتژی در کارآفرینی موضوع بسیار مهمی است. شما قبل از این راجع به یک سری پارامترها و استراتژیهایی که وجود دارد و مدلهای کسب و کاری که کمک میکنند تا شما از آنها استفاده کنید تا کسبوکار موفقی را بسازید استفاده کنید. معمولاً کارآفرینها فکر میکنند هر تحقیق و تفحصی به نوعی زمان حضور در بازار را از آنها میگیرد، اما میتواند با یک تحقیق خیلی کوچک و با زمان کمی گذاشتن، بسیاری از خطاهایی که امروز بسیاری از کارآفرینان و کسب و کارها انجام میدهند جلوگیری شود و کمک کند که شما با یک استراتژی مناسبتر خطایی که قبلا انجام شده انتخابش نکنید.
وظیفه اصلی یک کارآفرین انتخاب کردن است
مثالهای زیادی برای اثبات این مطلب وجود دارد. در حوزه خودروهای برقی کسی با سرمایهگذاری یک میلیارد دلار نتوانست بازاری که تسلا با یک استراتژی دیگر آمد و گرفت به دست بیاورد و تمام سرمایه گذاری به سادگی روی هوا رفت، به خاطر اینکه توجه لازم به یکی از مولفههایی که در رابطه با آن صحبت میکنیم نداشت. شما در حوزهای که وقتی میخواهید یک کسبوکار به عنوان یک کارآفرین طراحی کنید حداقل باید به چهار مولفه توجه کنید و انتخاب کنید. مهم ترین کلمه برای یک کارآفرین تکرار خواهم کرد، انتخاب است. شما همش باید انتخاب کنید و این انتخاب است که مسیر کسبوکار را میسازد.
4 بعد اصلی که یک کارآفرین باید به آن توجه کند
پس چهار بعد را کارآفرین و تیم کارآفرین باید انتخاب کند. در این حوزه شما برای طراحی کسبوکار چهار مولفه را حتما باید مشخص کنید.
- مشتریهای شما چه کسانی هستند؟
- نیازشان چیست؟
- چه چیزی را قرار است به مخاطبین خود ارائه دهید؟
- و ارزشی که قرار است برایشان خلق کنید به چه صورت است؟
و در واقع مارکت آن مشخص میکنید. تکنولوژی که به کار میبرید از چه نوع تکنولوژی است؟ چه اتفاق آن هدف را برای شما محقق میکند؟ هویتتان چیست در حوزه هویت، فرهنگ و اساساً امکاناتتان چیست؟ بنیه مالیات آن چقدر است؟ برندی که میخواهید بسازید با چه ماهیتی است؟ و اینکه شناخت دقیق از رقبایتان داشته باشید، بازار را بررسی کرده باشید و بدانید چه کسانی حضور دارند و با چه استراتژیهایی.
این چهار مولفه مشتری، تکنولوژی، و هویت سازمانی و رقبا، چهار بعد اصلی است که شما باید در موردشان به عنوان یک کارآفرین تصمیمگیری کنید.
فرق میان استارت آپ ها و کمپانی ها در استراتژی کارآفرینی
بین کمپانیها و کلمه کارآفرینی با استارت آپ در فضای دنیا و جامعه ما با هم عجین شده است، یک فرق اساسی وجود دارد در این که کمپانیها وقتی میخواهند یک کسبوکار راه بیندازند با استارتاپها.
کمپانیها معمولاً دیتا دارند، historical data یا دیتای قبلی دارند. از بازاری که میخواهند واردش شوند برداشت دارند. اما استارت آپها معمولا بدون دیتا هستند، یک تیم جوان، با انگیزه یا خبره انجام میدهد. این دو نقاط مثبت و منفی خودشان را دارند. کمپانیها به خاطر historical data با ترس وارد میشوند، ممکن است دچار ترس یا خطای هالهای شوند و نتوانند فرصتهایی که در بازار وجود دارد را ببینند، ولیکن استارتاپها به دلیل عدم داشتن دیتاهای قبلی و نوع نگرشی که معمولاً کسبوکارها، کمپانیها تلاش میکنند بر پایه دیتا تصمیم بگیرند، ولی آنها بیشتر سعی میکنند حدس بزنند و راجع به رفتار بازار خلاقیت داشته باشند.
قطب نمای استراتژی های کارآفرینی
این هم فرصتی است که معمولاً کلمه کارآفرینی با استارتآپها عجین است به خاطر این است که استارتآپها تلاش میکنند با نوآوری وارد یک بازاری شوند که معمولاً کمپانیها نمیبینند یا شرایط و زیرساختهای ورود به بازار را برای این حوزه ندارند. ما بر پایه این موضوع چهار موضوعی که باید در مورد آن تصمیمگیری کنیم را با دوستان به اشتراک میگذاریم و آن هم قطب نمای استراتژی کارآفرینی است.
آشنایی با 4 جهت قطب نمای کارآفرینی
قطب نمای استراتژی کارآفرینی چهار بعد دارد که از دو منظر سعی میکند فضای کسبوکار را تقسیم کند. این حوزه چهار قسمت پیدا میکند و این چهار قسمت چهار استراتژی مختلف را در هم دارد. در واقع با دو سوال این اتفاق شروع میشود، اینکه ما میخواهیم در فضای کسبوکار رقابت کنیم یا همکاری کنیم و اینکه میخواهیم دژی از تکنولوژی و زیرساخت را خودمان ایجاد کنیم یا میخواهیم در یک فضای وضع موجودی که کسب وکارهای دیگر موجود دارند، اصطلاح ترجمه فارسیش چیزی به نام طوفان در تپه هست، اینکه شما بیایید در فضای موجودی که وجود دارد مثل یک طوفان عمل کنید و روی آن فضا تاثیر بگذارید.
پس دو سوال وجود دارد، یکی اینکه رقابت کنیم یا همکاری کنیم و اینکه بسازیم و یا از وضع موجود استفاده کنیم و زیرساختهای موجود، ترکیباً چهار استراتژی را به ما میدهد.
1 ایجاد یک زیر ساخت جدید
اولین استراتژی آنهایی که میخواهند زیرساختهای جدید را ایجاد کنند و از طریق همکاری میشود. اسم این استراتژی را استراتژی Intellectual Property یا داراییهای معنوی بگذاریم. این استراتژی معمولا بر روی نوآوری تمرکز میکند و پیدا کردن راهی برای خلق ارزش در بازارهای فعلی و تمرکز کردن روی ساخت نوآوری. معمولاً این استراتژی یک کارخانه ایده است که سعی میکند Patent ایجاد کند، نوآوریهایی را ثبت کند و در اختیار کمپانیهای بزرگتر بگذارد.
مثلاً چند روز قبل یکی از استارتاپها در یکی از شهرستانهای ایران دیدم که یک موتور را با آب راه انداخته و مثالهایی از این دست، تلاش میکنند یک فناوری را میسازند، حق ثبت و مالکیت را برای خودشان میگیرند و در اختیار کمپانیهای بزرگ میگذارند. مثالهای خیلی زیادی دارد، مثال خارجی بخواهم بزنم شاید شما هر ضبط صوتی که دیده باشید که کنارش یک کلمه ای به نام Dolby دیده باشید.
این یک اختراع ثبت شده است که ۵۰ سال پیش توسط آقای Dolby ثبت شده است و تمام کمپانیهایی که بخواهد از این زیرساخت استفاده کنند مجبور هستند به ایشان حق ثبت بدهند. پس این اتفاقی است که یک کمپانی با تمرکز برای ساخت تکنولوژی نوآورانه، یک ریزساختی ساخته و مالکیتش حق این Patentها است. این استراتژی باید انتخاب کنید که اگر میخواهید در این حوزه کار کنید باید تمرکز کنید بر نوآوری و خلق ارزش برای کسبوکارهای موجود.
2 رقابت مستقیم با کمپانی های موجود
در تضاد این موضوع اگر بخواهیم رقابت کنیم و از آن سمت از وضع موجود استفاده کنیم، استراتژیای به نام Destruction یا وقفه و شکستن بخواهیم معنی کنیم. در این استراتژی شما سعی میکنید وارد رقابت مستقیم با کمپانیهای موجود شوید. از طریق سوپرایز کردن آنها و خلق ارزش برای مشتری، گوی سهم بازار آنها را کاهش دهید. در این حالت شما نیاز به یک تیم با استعداد دارید که تشنه کار، تشنه تغییر و تشنه هر رویارویی با هر اتفاقی باشند.
این استراتژی نیازمند سرعت است. یعنی تیمی که هست باید از هیچ تغییر و رویارویی با هر تغییری که در بازار اتفاق میافتد و خودشان بعضی وقتها مسبب آن هستند و استراتژیهایی که کمپانیهای بزرگ در مقابلشان انجام میدهند آمادگیاش را داشته باشد. انگیزهاش را داشته باشد. تشنه باشد. تشنه پول و جاه طلبی که بتواند این فضا را مدیریت کند. چون این فضا بسیار فضای پر چالشی است. شما وارد یک بازاری شدید که هر روز دارد از سمت کمپانیهای بزرگتر از شما سعی میکنند شما را حذف کنند. یک جمله معروف است که میگوید در دنیای امروز سریع قوی را میخورد. این سرعت شما هست که میتواند تعیین کند.
Rent the Runway
مثالهایی که هست، یک استارتاپ خارجی وجود دارد به نام Rent the Runway کاری که میکند این است که به جای اینکه لباس توسط برندهای دنیا به فروش برسد، این استارتاپ تلاش میکند لباس را اجاره دهد. وقتی اجاره میدهد سهم مارکت بسیاری از آن کمپانیها و برندهایی که در فشن دارند لباس تولید میکنند را کاهش میدهد و یک لباس را به ۱۰ نفر میدهد. مصرف کننده بابت دریافت این موضوع خوشحال است و سهم بازار آنها را به شدت دارد دستکاری میکند و سهم جدیدی در بازار برای خودش ایجاد میکند در حالی که هیچ خلاقیتی در این حوزه وجود ندارد و دارد بر وضع موجود کار میکند.
3 استراتژی خلق ارزش
اگر بخواهیم در ادامه بحثمان دو سوال را بکنیم. اگر بخواهیم همکاری کنیم و بر زیرساختهای موجود کار کنیم. این استراتژی کارآفرینی به نام استراتژی خلق ارزش نام دارد. در این استراتژی معمولاً سعی میکنیم برای Roll Playerهای موجود بازار تلاش کنیم که اینها در مسیری که دارند برای مشتریهایشان خلق ارزش میکنند. ما یک قسمتی از کار را بگیریم و به اینها کمک کنیم.
به طور مثال آنلاین کردن یک سوپر مارکت و تولیدکنندگان و کسانی که دارند این کار را انجام میدهند. استارتاپ های که در این حوزه Market Place درست میکند و بازار معاملاتی درست میکنند که خریدارها از تامین کنندهها جنس تهیه کنند، در واقع آنها دارند با سود بیشتر تولید کنندگان و تامین کنندگان دیگر همکاری میکنند و خودشان هیچ ذینفع مستقیم نیستند و بیزینس های آنها را بزرگ میکند و یک حاشیه سودی را برای خودشان بر میدارند. این هم استراتژی خلق ارزش. بسیاری از استارتآپهایی که امروز در ایران فعالیت میکنند را ببینید، معمولا دارند از این استراتژی استفاده میکنند برای استراتژی اصلی کسب و کارشان.
4 استراتژی معماری یک کسبوکار
استراتژی کارآفرینی آخر که شاید چالشیترین استراتژی باشد، استراتژی معماری یک کسبوکار است. استراتژی معمار استراتژی است که خلق ارزش و بازار را با همدیگر به عهده میگیرد و زیرساختها را خودش آماده میکند، بازارهای خودش را میسازد و در این مسیر تمام چالشهای پیش رویش را میگیرد.
معمولا از طریق یک زیرساخت کامل کسبوکار اتفاق میافتد. زیرساختی که هم نوآوری دارد، هم بازار دارد و معمولاً توسط سرمایهگذاری های زیادی اتفاق خواهد افتاد.
دیدگاهتان را بنویسید